نویسنده: علی رضائیان (1)

 

چکیده

کاربردی سازی در حوزه علوم انسانی اسلامی از جلمه دغدغه‌های اساسی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و سایر مسئولین و نخبگان جامعه است. اصولاً تولید نظریات و مبانی و ارکان بومی و به اقتضای جمهوری اسلامی ایران، بدون ورود به حوزه کاربردی سازی نمی‌تواند موجبات تولید منفعت را برای جامعه فراهم آورد. این مقاله به دنبال آن است تا با بهره‌گیری از مبانی اسلام ناب محمدی (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و براساس شرایط زمانی و مکانی متناسب جمهوری اسلامی ایران زمینه‌های لازم برای کاربردی‌سازی را فراهم آورد. بسیاری از صاحب نظران معتقدند همه اقدامات فکری، اندیشه‌ای و حتی عملیاتی نیازمند الگوها یا مدل‌هایی هستند که بستر و زمینه لازم برای پیاده سازی نظریات را فراهم آورد. حال سؤال اساسی این است که اولاً نقطه عزیمت در تحول علوم انسانی اسلامی کجاست؟ ثانیاً با چه مدل یا مدل‌هایی می‌توان در کمترین زمان ممکن نظریات را به حوزه عمل وارد کرد؟ و در نهایت منشور حرکت علمی در تولید و به ویژه کاربردی نمودن علوم انسانی اسلامی تولیدی دارای چه گام‌ها و مراحلی است؟ سؤالاتی از این دست محقق را بر آن داشته که با روشی توصیفی و براساس مقتضیات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ضمن تبیین مدل‌ها و الگوهای موجود با توسعه و تغییرات بعضاً جامع و با تقسیم برنامه تحول علوم انسانی اسلامی به سه دوره کاملاً مشخص کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت فرآیند هریک را نیز ارائه نماید. در ادامه با ارائه سه مدل کاملاً کاربردی با نام‌های مدل تئوری – عمل، مدل حکمت نظری – حکمت عملی، و مدل اندیشه راهبردی، با تغییرات مفهومی و محتوایی، مدل کاربردی خود را با عنوان مدل اندیشه راهبردی ارائه نماید. محقق سپس با استفاده از روش تبیین و توصیف کیفی و با روش توأمان قیاسی و استقرایی استنباط خود را از دو الگوی فکر و عمل و اندیشه و نظر از ترکیب مدل‌های سه گانه پیشین ارائه نموده است. شاید اوج نوآوری در این تحقیق را بتوان در لزوم توجه به معرفت و شناخت شبکه‌ای در حوزه‌های تولید و کاربردی سازی علم و به ویژه علوم انسانی اسلامی دانست که البته محقق با ارائه دو الگوی مخروطی با عناوین مخروط فهم و درک شبکه‌ای و مخروط معرفت شبکه‌ای روشی عملی برای مرزشکنی دانش را پیشنهاد نموده است.به عنوان نتیجه گیری نهایی محقق معتقد است با به کارگیری معرفت و فهم شبکه‌ای به منظور تبیین دقیق وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب و در قالب مدل و الگوی اندیشه راهبردی و صد البته با انجام مهندسی همزمان، می‌توان در حوزه تولید علم نافع به نحو عملیاتی اقدام نمود. باید اشاره کرد که روایی و پایایی مدل‌ها و الگوهای ارائه شده و صحت و دقت نتایج با توجه به ارائه مدل‌های ذکر شده، در جلسات مکرر نخبگی در تهران و قم، در حدی است که می‌توان ادعا نمود سؤال یا شبهه بدون پاسخ در گروه‌های خبرگی باقی نمانده و با دقت بالایی نتایج به اشباع نظری رسیده‌اند.

1-1. مقدمه

روند مفهومی سازی در کاربردی نمودن تحول علوم انسانی در حوزه مدیریت، عنوان محور ششم از محورهای اولین همایش بین المللی علوم انسانی اسلامی است. در ارتباط با حوزه کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی رویکردهای مختلفی وجود دارد، برخی معتقد هستند که کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی رویکردهای مختلفی وجود دارد، برخی معتقد هستند که کاربردی‌سازی در حوزه علوم انسانی، می‌بایستی در مرحله‌ای انجام شود که در واقع مفاهیم لازم، الگوهای مورد نظر و در یک کلام مبانی و ارکان حوزه نظریه پردازی مطالعات مربوط را انجام داده، و در واقع آمادگی ورود به حوزه کاربردی‌سازی وجود داشته باشد. پیروان چنین رویکردی در واقع طراحی را مقدم بر کاربردی سازی می‌دانند. این رویکرد اولین نگرش در حوزه کاربردی سازی است.
در رویکرد دوم عده‌ای معتقدند کاربردی سازی علوم انسانی همانند یک فرآیند مهندسی همزمان است. به عبارت دیگر لازمه تولید علم آن است که علم مزبور در حوزه کاربردی هم وارد شود و به عبارتی صرفاً در حوزه مبانی نظری مستقر و باقی نماند و وارد حوزه‌های کاربردی‌سازی هم شود. در چنین رویکردی لازم است نظریه پردازی همزمان با کاربردی‌سازی انجام شود؛ به عبارت دیگر، الزامات و ضروریات کاربردی‌سازی همزمان با نظریه پردازی بایستی مدنظر باشد. منتها کاربردی‌سازی مراحلی دارد؛ برای کاربردی سازی در ابتدای فرآیند نظریه پردازی بایستی اقدامی را با عنوان بسترسازی (2) انجام داد؛ به عبارتی در زمانی که یک مفهوم یا یک نظریه در حال شکل گیری است، در ذهن محقق بایستی بسترهای لازم برای کاربردی‌سازی این نظریه در آینده شکل گیرد.
یک نظریه هر قدر از دیدگاه نظریه پردازی دارای ارزش علمی باشد، اگر چنانچه قابلیت کاربردی سازی نداشته باشد، فقط به عنوان یک نظریه است و ارزش آن صرفاً در حوزه مبانی تئوری است. همان طور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند: علمی، علم نافع است که در چرخه تولید ثروت، قدرت، امنیت و رفاه جامعه قرار بگیرد. یعنی در واقع از حوزه نظر واحد حوزه عمل و کاربرد شود.
مقدمه دومی که در این جا لازم است به آن پرداخته شود آن است که، در حوزه کاربری‌سازی علوم انسانی اسلامی دیدگاه‌های مختلفی در خصوص نقطه عزیمت وجود دارد. برخی معتقد هستند که نقطه عزیمت در حرکت به سوی تحول علوم انسانی مهم‌ترین سؤالی است که در ابتدا بایستی به آن پرداخته شود. شاید پیروان این نظریه از درک این مسئله غافل هستند که مدیریت دانش در منظر الهی با آموزه‌های دینی و با تولید دانش در سایر مکاتب تفاوت اساسی دارد.
در علوم انسانی – اسلامیِ منبعث از علوم وحیانی و آموزه‌های الهی براساس آیات و روایات مکرّری که وجود دارد، خلق دانش وجود ندارد. «اَلعِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ اللهُ عَلی قَلبِ مَن یَشاء» ؛ علم نوری است که خداوند در هر دلی بخواهد آن را قرار می‌دهد. اگر در چرخه مدیریت دانش به رویکردهای غیرالهی توجه شود، در آنجا برای تولید دانش از خلق دانش، توسعه دانش، تفهیم دانش، به اشتراک گذاری دانش، ذخیره سازی، مستندسازی و در واقع کاربردی‌سازی دانش نام برده می‌شود. «مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعینَ صَباحاً ظَهَرَت یَنابیعَ الحِکمَةِ مِن قَبلِهِ عَلَی (اِلَی) لِسانِه» (علامه مجلسی، بی‌تا، 67: 249) یعنی: هر کس چهل روز اعمال خویشتن را برای خداوند خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از دورن قلبش به زبانش جاری می‌شود. اگر همین چرخه را ما بخواهیم در حوزه مدیریت دانش الهی ترسیم کنیم، هرم داده، اطلاعات، دانش و خرد یا معرفت از منظر غربی شامل داده (3)، اطلاعات (4)، دانش (5) و خرد (6) است. این در حالی است که در نگرش دینی، مدیریت دانش دارای دو تا سه سطح فراتر است. در حوزه دینی دانش و خرد به عنوان خروجی‌های نهایی مدیریت دانش مطرح نمی‌شوند، بلکه دانش و خرد تولید کننده عالِم است. اما در حوزه علم دینی بیش از توجه به عالِم، به حکیم توجه می‌شود. برخی مفهوم حکیم به زبان ساده را عالِمی می‌دانند که به علم یا دانسته‌های خود عمل می‌کند. بعضی علم را به معنی دانستن و حکمت را به معنی دانستن و عمل کردن در دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی می‌دانند.
اگر با این رویکرد وارد چرخه تولید دانش شویم، در چرخه تولید دانش، از منظر الهی به نظر می‌رسد به عوض خلق دانش، قدم اول را بایستی اکتشاف در حوزه دانش نامید.
براساس این روایت مشهور از معصوم که علم در آسمان‌ها نیست تا بر شما ببارد و در گنج‌های زمین و بستر زمین هم پنهان نشده است تا برای شما آشکار شود، بلکه علم در قلب‌های شماست. (علامه مجسی، بی‌تا: 17) منتها خروج از قلب‌ها – که استعاره بسیار زیبایی است که دین به کار می‌گیرد – براساس این ابزار است که از مولایمان امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت است که: هیچ کس نیست مگر این که دلش را دو چشم است که غیب را با آن‌ها در می‌یابد، پس چون خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد دو چشم دلش را برای او باز می‌کند.
در حدیث نبوی آمده که: «مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعینَ صَباحاً ظَهَرَت یَنابیعَ الحِکمَةِ مِن قَبلِهِ عَلَی (اِلَی) لِسانِه» (علامه مجلسی، بی‌تا، 67: 249) یعنی: هر کس چهل روز اعمال خویشتن را برای خداوند خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از دورن قلبش به زبانش جاری می‌شود. به بیان دیگر، اگر کسی چهل روز برای خدا خود را خالص گرداند، خداوند معارف الهی (منابع حکمت و معرفت و شناخت) را از قلب او بر زبان او جریان می‌دهد. پس با این روایت در چرخه تولید علم براساس آموزه‌های دینی اولین مرحله، مرحله "اکتشاف علم" است، نه خلق علم.

1-2. اهداف تحقیق

الف) هدف اصلی

دستیابی به الگو با قابلیت عملیاتی در حوزه کاربردی سازی علوم انسانی – اسلامی

ب) اهداف فرعی

1.تبیین معرفت شناسی مناسب در حوزه کاربردی‌ سازی علوم انسانی با عنوان معرفت شبکه‌ای
2. ارائه الگوهای اندیشه نظر و فکر و عمل و تبیین ویژگی‌های آن‌ها
3. تبیین فرآیند نمای عملیاتی کاربردی سازی علوم انسانی اسلامی

1-3. سؤالات تحقیق

1.الگوی مناسب کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی کدام است؟
2. معرفت شناسی در حوزه کاربردی‌سازی چگونه است؟
3. ابعاد و مراحل الگوهای اندیشه و نظر و فکر و عمل کدامند؟

1-4. الگوسازی یا الگوگیری

عالمان دینی معتقدند برای کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی مدل‌ها و الگوهایی در حوزه مدیریت اسلامی وجود دارند که کاملاً قابل استفاده‌اند. این الگوها توسط علمایی از متأخرین و متقدمین طراحی و ارائه شده‌اند، الگوهایی نظیر ناحیه مقدسه که توسط عارف کاملِ واصل استاد حضرت امام (رحمة الله علیه)، حضرت آقای علامه محمد علی شاه آبادی (رضوان الله تعالی علیه) ارائه شده است. مدل مزبور براساس کتاب «شریف شذرات» المعارف در قالب الگوی مفهومی به نحو ذیل تبیین گردیده است؛ یا مدل جامع مدیریت علوی که تحت عنوان ویژگی‌های کارگزاران توسط مرحوم حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی (رضوان الله تعالی علیه) جمع‌آوری شده است؛ یا مدل دمکراسی قدسی که مختصات و ویژگی‌های مدیریت را در حوزه اسلامی حجت الاسلام رشاد مطرح می‌فرمایند؛ یا مدل حکومت حکیمان فقیه که توسط جناب آقای اسماعیل لاریجانی ارائه شده است، مدلی کاملاً کاربردی و عملیاتی است.
حضرت آقای جوادی آملی (حفظه الله) الگویی را در حوزه مدیریت ارائه کرده‌اند – البته در سطح کلان – تحت عنوان الگوی نظام مدیریت دینی. معظم‌له سه نظام، با عنوان نظام فاعلی، نظام غایی خاص و نظام داخلی مخصوص را به عنوان سه زیرنظام در نظام مدیریت دینی مدنظر دارند.
معظم‌له در مقاله‌ای که جهت چهارمین همایش بین المللی مدیریت اسلامی در سال 1374 ارائه فرموده بودند، این سه زیرنظام را تقسیم‌بندی فرموده بودند. زیرنظام داخلی مخصوص را شامل سه بخش دانسته‌اند که در ارتباط با انسان، سه ویژگی نظام داخلی مخصوص برای انسان این است که اولاً مُقوّمِ انسانیت روح است. ثانیاً روح ابدی است و ثالثاً انسان ترکیبی است از روح و جسم. معظم له سه لایه بالایی نظام داخلی مخصوص را با توجه به ابدیّت و مقومیّت روح تقسیم بندی کرده‌اند.
براساس این حوزه چون روح ابدی است، پس انسان هم ابدی است. چون مُقوّم انسانیت روح است، مبدأ انسان خداست. پس چون مبدأ انسان خداست، انسان ابدی است اما ازلی نیست و ارزش انسان ناشی از روح ملکوتی اوست. پس در ترکیب بین روح و جسم، ارزش از آن روح است. براساس این سه لایه‌‌ای که طرح شد، نظام داخلی مخصوص، انسان را به سمت آنجایی که کشور اسلامی خود را به مدینه فاضله تبدیل نماید، می‌برد. مدینه فاضله شهر یا حکومتی است که در این حکومت هشت زمینه یا رکن وجود دارد.
اولاً مدینه فاضله مدینه‌ای است که باید در آن ابتدا بیت‌‌المال مسلمین تشکیل شود. سپس بلاد مسلمین آباد شود، انسان‌ها را به رستگاری هدایت کنند، وحدت و انسجام ایجاد کنند تا بسترسازی حکومت جهانی شکل بگیرد. پرورش انسان‌ها در دستور کار مدینه فاضله قرار دارد و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی و فراهم آوردن مبادی تمدن راستین براساس عدل و قسط است. معظم له برای نظام داخلی مخصوص چهار حوزه عقل و دین، مصلحت و حکمت، کرامت و عزت، تبدیل بشر مادی به انسان الهی و عدل و قسط را زمینه‌ساز نظام داخلی می‌داند و هم چنین در نظام غایی خاص و نظام فاعلی ایشان فرمایشاتی را فرمودند.
ایشان نظام فاعلی را شامل سه بخش می‌دانست: اولاً خداوند مبدأ فاعلی است، ثانیاً براساس «لاحول ولاقوة الاّبالله» هر آنچه در عالم از حول و قوه است براساس حول و قوه الهی است، ثالثاً خداوند مالک تمام هستی است. (لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ) حکومت امروز برای کیست؟ برای خداوند یکتای قهار است. (غافر: 16)
براین اساس نظام فاعلی هر دو جهان مُلک و ملکوت را شامل می‌شود. معظم له می‌فرمایند که در نظام فاعلی، هدف اول حکومت اسلامی است که چراغ راهنمای انسان‌هاست تا به هدف دوم یعنی خلیفةالله شدن، نگاه غایی خاص سه حوزه را مورد توجه قرار می‌دهد. انسان با عقاید و افکار و ارزش‌هایش محشور است. نشئات مختلفی حیات انسانی را تشکیل داده است و مرگ پایان راه نیست. در این سه اصل نظام غایی خاص، خود به سه حوزه الوهیت الهی، حیات مطمئنه و خلود ابدی تقسیم بندی می‌شود.
براساس این دو زیرنظام (نظام غایی خاص و نظام فاعلی) نهایتاً در حوزه حکومتی، رئیس حکومت به عنوان مدیر عالی نظام، حکومت حکیمانه فقیه است و فقیه جامع الشرایط. نوع زیردستان و مدیران رده‌های پایین‌تر، از نوع فرزانگان است؛ بنابراین حکومت فرزانگان است. ویژگی حکومت فرزانگان این است که توسعه اخلاق در ارکان جامعه انجام می‌شود.
حکومت حکیمانه فقیه، فراهم آوردن بستر، صحت درک مقام خلیفة اللهی است و مردم سالاری دینی شاکله و شاخصه این نظام است. در حوزه مختصات نظام سیاسی تحت عنوان نظریه دموکراسی قدسی، براساس نظریه حضرت جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین آقای رشاد پنج حوزه معرفت شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، دین شناسی و رفتار شناسی را داریم که خروجی این حوزه‌ها دین حداکثری است.
دین حداکثری به دو شکل در حیات طیبه تأثیرگذار است. یعنی خروجی نظام سیاسی در دمکراسی قدسی حیات طیبه است. مختصات این نظام سیاسی پنج مختصه معرفت شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، دین شناسی و رفتارشناسی است که خروجی این‌ها در ابتدا دین حداکثری است. مجرای کشف مقاصد الهی که عقل، وجدان و وحی است و جامع گرایی و فردگرایی که مستمندان را تعریف می‌کند، تحت عنوان انسان فعل خداست، نهایتاً حیات طیبه را شامل می‌شود.

1-5. الگوی ناحیه مقدسه

اما اوج نظریات موجود در حوزه علوم انسانی اسلامی در محور مدیریت شاید مدل ناحیه مقدسه مرحوم علامه شاه آبادی (رضوان الله تعالی علیه) استاد عرفان حضرت امام است که قبلاً مدل مفهومی آن ارائه شد.
معظم له در ابتدای کتاب شریف «شذرات المعارف» که به نظر ما یک دوره کامل از مدیریت است، علل مُمرضه جوامع اسلامی را چهار عامل غرور، یأس، اضطراب و نداشتن بیت‌المال می‌دانند. معظم له فرمودند که علت‌العلل، جهل به مقام اسلامی است و برای مرام اسلام دو وجه را قائل می‌شوند. در ابتدا حفظ اختصاص ولایت مطلقه که مقام شامخ امام زمان از دل همین ولایت مطلقه به بارگاه و مقام امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مؤید این است که معظم له اعتقاد به ولایت فقیه دارند. بخش اول مرام اسلام بحث حکومت مطلقه فقیه است و بخش دوم حفظ اختصاص حکومت مطلقه قرآنی است.
ایشان می‌فرمایند: جهل به مرام اسلام موجب محرومیت از سعادت دنیوی و محرومیت از سعادت دینی است و علم به مرام اسلام باعث شفای صدور و دستیابی به همت مضاعف است. اگر علم به مرام اسلام در جامعه ایجاد شود، در این صورت جامعه مبرّی و منزه از تفرقه، ناامید، قناعت به اسلام انفرادی و منع از واجب الهیه خواهد بود.
مرحوم علامه بزرگوار شاه آبادی (رضوان الله تعالی علیه) برای این که بتوان فضایی را برای تحقق مرام اسلامی ایجاد کرد، پیشنهاد مدل ناحیه مقدسه را مطرح می‌فرمایند و معتقد هستند که ناحیه مقدسه برای پیاده‌سازی خود به دو اصل و چهارده فرع نیاز دارد. اصل اول تحت عنوان "خیط اخوت" یا ریسمان اخوت که باعث بسط عرضی در جامعه می‌شود (اخوت و برادری را در جامعه ایجاد می‌کند). و اصل دوم "خیط نبوت و ولایت" است که معظم له اعتقاد دارند بسط طولی را ایجاد می‌کند. در هر یک از این دو اصل معظم له هفت فرع را مطرح می‌کنند. برای حفظ و پایداری و تشکیل و تقوّم خیط اخوت ایشان به لزوم تشکیل بیت المال از زکوات و اخماس، ارجاء مردم جمعیت هیئت رئیسه جهت حل اختلاف بین آن‌ها و در واقع تشکیل شوراهای حل اختلاف. التزام معاهدین به ناحیه مقدسه جهت هدایت یک نفر، حضور در مراکز مخصوص جهت تحصیل مهمات مذهبی، حضور در مصائب و تشییع جنازه مسلمین، حضور در کنار مسلمین در مصائب و مشکلات، همراهی با مردم در مشکلات، دفاع ازخدمات غیر مشروعه حقوق افراد، احقاق حق و ایجاد احساس مقتضی تمکن دادنِ قرض الحسنه به منظور فتح بابِ قرض تنزیلی، هفت فرعی هستند که در خیط اخوت ایشان مطرح می‌فرمایند.
در خیط نبوت و ولایت ایشان ترغیب مردم به علما، استحکام اتحاد بین علما، تأسیس مجله دیانتی، تأدّب به ظاهر شرع، اقتصاد در امر معیشت، ایجاد شرکت از روی قوانین علمیه جهت ترقی تجارت مشروعه و تعیین مشاغل مشروعه را از فروعات خیط نبوت و ولایت مطرح می‌فرمایند.
براساس مطالعات انجام شده در حوزه کاربردی‌سازی در مدیریت اسلامی مدل الگوی مفهومی نظریه جوهره سیستمی یا نظریه کمال سیستمی طرح می‌شود. در ای نظریه در واقع عالَم همچنان هرمی تصویر شده است – به عنوان هرم اصلی – که انسان در چهار عرصه فکر، دین، علم و معنویت می‌بایستی در این هرم سیر خودش را داشته باشد.

1-6. نظریه کمال سیستمی یا جوهره سیستمی

بر مبنای نظریه جوهره سیستمی یا کمال سیستمی نگاه اسلام به حوزه‌های مدیریتی نگاه سیستمی است که ورودی این سیستم منابع الهی (وحی و سنت)، منابع اخلاقی (سیره معصومین، سیره علما) و منابع ارزشی (ایثار، شهادت، شجاعت، تقوا، خلوص، تکلیف محوری) است. و منابع شامل منابع مالی، منابع دانشی، حتی منابع تکنولوژی و از سویی دیگر ورودی‌هایی متعلق به انسان شامل احساسات، تجربیات، جسم و ماده انسانی، تکوینیات و تشریعیات وارد یک مخروط می‌شود که این مخروط دارای سطوح مختلفی است. سطح اول، سطح ذهن و جسم است. سطح دوم، سطح کنترل و اراده است. سطح سوم، سطح مبدأ و مقصد است. سطح چهارم، سطحی است که اراده انسانی شکل می‌گیرد تا انسان به روح می‌رسد، که در نهایت خداوند در مرکز این هرم و رأس این هرم قرار دارد.
به عبارتی عالم دنیا، عالم برزخ و عالم قیامت در حوزه دنیوی و در حوزه اخروی عالم توحید است که خود آن متناسب با عالم مادی دارای یک سلسله عوالم است. عالم طبع، عالم افکار، عالم خیال، عالم قیامت و عالم اسماء و صفات کلیه الهیه و مقربین و فرشتگان مقرب تا دوباره به روح، اراده و اختیار و ذات اقدس الهی برسد. در این جا دیگر قوس نزول و صعود به راحتی ترسیم می‌شود. به عبارتی فرآیند یا سیستم الهی در حرکت افقی برای این که برسد به حوزه‌های فکر، دین، علم و معنویت دست پیدا کند، باید از درون این دو هرم مشترک الرأس حرکت کند.
تفاوت رویکرد سیستمی الهی با رویکرد سیستمی غیرالهی در این است که در رویکرد سیستمی غیرالهی، شما فقط حرکت افقی دارید، بعضی ورودی‌ها تحت یک فرآیندی خروجی‌ها را برای شما ایجاد می‌کند. اما در یک رویکرد سیستمی الهی علاوه بر این مسیر، مسیر عمودی را هم داریم و دعا، ذکر و عمل صالح که جزو عوامل صعود کننده هستند، وارد مقام جمع الجمعی می‌شوند و در عالم معنا به قلب سلیم و معانی تبدیل می‌شود تا در قوس نزول، موجبات عمل و عکس العمل، موجبات صور ذهنی از عوامل متعالی و الهامات اشرافات گردد.
در واقع این حرکت عمودی همچون جریان مغناطیسی در اطراف سیم حامل جریان الکتریکی در راستای افقی قرار گرفته و به عبارتی معنویت دائماً ایجاد جریان القایی در حوزه طبیعت می‌کند. چنانچه ما در فیزیک استعاره‌ای داریم که هر گاه در مسیر مستقیم (سیم مستقیم) جریانی حرکت کند، اگر در اطراف آن شما یک میدان مغناطیسی علاوه بر میدان الکتریکی قرار دهید، یک جریان القایی ایجاد می‌شود که سبب می‌شود جهت قرار گرفتن الکترون‌ها در یک راستا قرار بگیرد، لذا انرژی را بهتر منتقل می‌کند. همین استعاره باعث می‌شود که دو نوع خروجی در نظریه کمالی سیستمی وجود داشته باشد.
در خروجی افقی انسان مادی به انسان عقلایی تبدیل می‌شود که با مفهوم حیات عقلایی تعریف شده است. در حرکت افقی انسان عقلایی با حرکت القایی وارد حیات متعالی می‌شود و بنابراین مقام جمع الجمعی انسان از دو حیات متعالی و حیات عقلایی سرچشمه می‌گیرد. این دو نظریه اختلاطی از نظریه مرحوم علامه محمد تقی جعفری (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب حیات معقول و مرحوم ملاصدرا در کتاب شریف اسفار است.

1-7. سه گام اساسی یا برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت

اصولاً به نظر اعضای کمیسیون کاربردی‌سازی علوم انسانی برای رسدن به اهداف مدّ نظر مقام معظم رهبری طی فرآیند سه مرحله‌ای زمینه تحول بنیادین در علوم انسانی را می‌تواند فراهم کند. تحولی که ما را به سمت تولید علم نافع ببرد. این سه راهکار پیشنهادی در سه حوزه کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم بندی شده است.
در گام کوتاه مدت ما اعتقاد داریم که از طریق مطالعات تطبیقی به منظور آشنایی با دیدگاه سایر علما و دگراندیشان و پیدا کردن نقاط اشتراک و افتراق و احتمالاً پیدا کردن تعارضات اولیه به سمت رویکردی که شاید بتوان از آن به رویکردی تحلیلی نام برد، هدایت می‌شویم.
در میان مدت با استفاده از نقد نظریات سکولار و از طریق نقد نظرات سکولار، مقام معظم رهبری معتقد هستند که خود زمینه‌ساز تولید نظرات، حتی در سطح بین المللی خواهد بود و در درازمدت مطالعات بنیادین است که براساس نظریه بزرگانی هم چون علامه مصباح (حفظه الله) باید از معرفت شناسی و لزوم پرداختن به مبانی و مبادی هر علم در حوزه علوم انسانی شروع شود.
ما برای هر یک از این رویکردها، یک فرآیند نمایی را ارائه کرده‌ایم. در رویکرد کوتاه مدت فرآیندنمای ذیل مراحل حرکت ما را مشخص می‌کند. در واقع در این رویکرد نقطه عزیمت، مطالعه تطبیقی و مقایسه‌ای است تا استخراج دیدگاه‌های دینی در حوزه نظیر هم صورت بگیرد. حال مبانی دینی را با آن مبانی که وجود دارد ارزیابی می‌کنیم و سه حالت اتفاق می‌افتد.
ممکن است در این ارزیابی علمی تطبیقی مبانی وارد شده با مبانی دینی، دارای تعارضات جزئی باشد. گفتیم که در ارزیابی آن‌ها که با هم منطبق هستند، یک شرط دارد و آن این است که یک اصلاحاتی باید انجام شود تا این حوزه قابلیت کاربردی سازی در فضای اسلامی را داشته باشد. اما ممکن است که در این ارزیابی به این نتیجه برسیم که مبانی وارداتی، با مبانی دینی تطبیق ندارد. در این جا نقطه تعارض را شناسایی می‌کنیم و ارزیابی علمی تطبیقی با مبانی دینی قرار می‌دهیم.
اگر تعارض عمیق است و به عنوان یک نظریه متضاد مشخص می‌شود، طبعاً بایستی نظریه غیر الهی حذف شود؛ چون در حکومت الهی قابلیت استفاده ندارد. چنانچه تعارض سطحی است، باید دید قابلیت حل را دارد یا نه. اگر توانستیم رفع تعارض کنیم، آماده ورود به اشباع نظری است. غربی‌ها در نظریه‌سازی بعد از کلی مراحل مختلف، مرحله‌ای تحت عنوان "عقلایی کردن نظریه" دارند که در ادبیات دینی، ما اشباع نظری در جمع نخبگان را پیشنهاد می‌کنیم. اگر به اشباع نظری – که متفاوت با اجماع است – رسید، یعنی در پاسخ گویی به انتقادات، سؤالات و اشکالات موفق بیرون آمد، این قابلیت ورود به کاربردی‌سازی را دارد. این پیشنهاد برای کوتاه مدت ارائه می‌گردد.
در میان مدت با اتخاذ رویکرد مسئله محوری از طریق نقد نظریه‌های سکولار و غیردینی یک سلسله متغیرها و عبارات کلیدی در قالب سؤال طرح می‌شوند که در واقع ورودی فرآیند مسئله محوری است. محققین از متن این متغیرها و عبارات کلیدی منابع مرتبط را از طریق نمایه‌ها و چکیده‌ها استخراج می‌کنند. عناوین منابع، مقاله‌ها و گزارش‌های مناسب استخراج می‌شوند و پس از حذف گزارشات اضافی و طبقه بندی مطالب، خلاصه برداری و فیش برداری انجام و نهایتاً یک چهارچوب نظری برای تحقیقی که از مسئله مشتق شده است فراهم می‌گردد. در واقع به نظر می‌آید در فرمایشات مقام معظم رهبری می‌شود یک چرخه‌ای را استنباط کرد که از طریق نقد نظریه‌های سکولار و غیربومی بتوان الگوهای نوآمد داخلی و حتی بین المللی را ارائه نمود؛ یعنی تولید علوم انسانی بومی در حوزه مثلاً مدیریت، و این چرخه مستمراً در میان مدت می‌تواند انجام شود.
اما براساس مطالعات انجام شده در حوزه کاربردی‌سازی برای بلند مدت یا گام بلند مدت لازم است که به دو حوزه محتوایی و حوزه مطالعات ساختاری توجه شود. در حوزه محتوایی – که طبعاً این راه، راه اساسی و مدنظر محور کاربردی‌سازی و متخصصان کاربردی سازی علوم انسانی است – به دنبال بررسی جامع تمام منابع علوم انسانی اسلامی به منظور انکشاف مبانی مدنظر آموزه‌های دینی مثلاً در حوزه مدیریت است؛ در این صورت می‌شود تمام منابع موجود در علوم انسانی اسلامی را به چهار گروه تقسیم کرد: منابع قرآنی، منابع روایی و حدیثی، منابع فلسفی اسلامی و منابع تاریخی. البته بخشی از سیره‌ها که سیره غیر معصومین
می‌باشد – نظیر الگوی رفتاری برخی از مدیران مسلمان و امثال ایشان – را هم شامل می‌شود.
در حوزه مطالعات ساختاری که بخش دوم از آن دو حوزه مبنایی است، بایستی که در سه گروه مطالعه انجام گیرد:
1.غرب شناسی (با هدف شناخت دیدگاه‌های اندیشمندان غربی)
2. شناخت دقیق فلسفه مدیریت غربی (به منظور پیش بینی و آینده آزمایی)
3. شناخت تئوری‌ها و نظریه‌های مدیریت (به منظور بالا بردن توان تحدی)
هدف اساسی در غرب شناختی شناخت دیدگاه‌های اندیشمندان غربی و شناخت دقیق فلسفه مدیریت غربی است تا بتوان با پیش بینی و آینده آزمایی وضعیت آینده داخل و خارج مورد رصد و تحلیل قرار گیرد.
سومین گام شناخت تئوری‌ها و نظریه‌های مدیریتی در فضای موجود است تا بتوان توان تحدی را در ارائه نظریات اصیل اسلامی بالا برد و این کاری است که در بازه زمانی بلندمدت امکان پذیر است. برای هر یک از این حوزه‌ها گروه کاربردی‌سازی سه گزینه را برای انتخاب مدل مناسب مطالعات جامع و بنیادین در تحول علوم انسانی اسلامی که مستنبط از نظریه تمامی کسانی است که مطالعاتی در این حوزه داشته‌اند، انتخاب کرده است. لذا همین جا به مقاله بسیار مهم و کاربردی که توسط آقای دکتر مظفر و دو همکار ایشان، با عنوان «مدل سازیِ روشی مناسب برای مطالعات در حوزه علوم انسانی – اسلامی» تدوین شده است اشاره می‌کنیم. جناب دکتر مظفری در مقاله خود این سه مدل را به نحو ذیل ارائه می‌کنند. البته کار گروه کاربردی سازی با اندک تصرفی در مدل ارائه شده، سعی در ارتقای توان و صبغه عملیاتی آن داشته است.
مدل اول گزینه‌ای است که به مدل تئوری کاربرد یا مدل تئوری پرکسیس، اشاره دارد. این اولین الگو یا در واقع مدلی است که تحت عنوان الگو یا مدل عمل داده‌ها است و از الزامات بسیاری برای تقسیم داده‌ها در یک عرصه آگاهی استفاده می‌کند و از این الگو به عنوان مدل «نظر عمل» نام می‌برند.
برخی معتقدند که نظریه‌ها از کاربردی‌های ناشی از حل مسئله، استخراج می‌شود و برخی معتقدند این تئوری‌ها هستند که وارد حوزه عمل می‌شوند. بالاخره چه شروع از کاربرد باشد یا از تئوری، نظریه حاصله در یک چرخه‌ای که در ذیل نشان داده می‌شود، به طور مستمر با هم ارتباط دارند.این الگو به دلیل پشتوانه عقلانی دارای سابقه فراوانی در عرصه فلسفه و دیگر علوم است. فیلسوفان زمان باستان این دو حوزه کاربرد و تئوری را با نام‌های تئوری پرکسیس (7) از هم تفکیک می‌کردند.
گزینه دومی که در این جا برای کار گروه کاربردی‌سازی مطرح است، گزینه‌ای است که از آن به عنوان مدل حکمت نظری – حکمت عملی نام برده می‌شود. اگر بخواهیم خیلی خلاصه در ارتباط با این گزینه صحبت کنیم، هر مکتب و ایدئولوژی یا هر دستگاه اندیشه که طرحی برای کمال و سعادت بشر ارائه دهد، مدعی یک سلسله ارزش‌هایی است یا یک سری باید و نبایدها؛ و شاید بتوان این طور گفت که در حوزه حکمت نظری و در سطح نظری یک سلسله مبانی و ارزش‌ها را عرضه می‌دارد و در بخش حکمت عملی، بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدها را در دو سطح فرد و جامعه ارائه می دهد.
چرایی هر ایدئولوژی، در جهان بینی آن ایدئولوژی که بر آن ابتنا یافته، نهفته است و به اصطلاح ایدئولوژی از نوع حکمت عملی و جهان بینی از نوع حکمت نظری است. پس داده‌های هر حوزه پژوهشی را می‌توان در قالب این دو بخش – حکمت عملی و حکمت نظری – تقسیم بندی کرد. این تقسیم بندی توسط اندیشمندان اسلامی برای گزاره‌ای اسلامی محور مفصل به کار برده شده است. اگر بخواهیم برنامه بنیادین تحول انسانی را با مبانی آموزه‌های اندیشه اسلامی منطبق نموده و از آن یک مدل برای آموزش مدیریت اسلامی استخراج نماییم، می‌توان این گونه گفت که اگر اسلام را از سه حوزه اصول عقاید، فلسفه و عرفان، اخلاق آداب و راهبرد و روش بدانیم، این‌ها سه حوزه دانش و بینش، ارزش هدف و راهبرد و روش را ایجاد می‌کنند که ما از آن به "برنامه آموزش مدیریت منطبق با اسلام" نام برده‌ایم. گزینه سومی که در حوزه کاربردی سازی پیشنهاد می‌کنند، گزینه‌ای است برگرفته از دانش راهبردی که تحت عنوان "مدل دانش راهبردی" است.
این گزینه به این صورت شروع می‌شود که در حوزه مدیریت باید چشم اندازها، اهداف، ارزش‌ها و معنویت‌ها، راهبردها و راهکارها را از حوزه آموزه‌های دین استخراج کرد. قرآن سند چشم انداز مکتب اسلام است که اهداف و ارزش‌ها و معنویت‌ها در داخل آن قرار داده شده و راهبردهای اساسی در آن آمده است. علومی مثل اصول فقه، راهکارها یا تاکتیک‌های ما هستند که بایدها و نبایدهای ما را روشن می‌کند و معاد به عنوان حوزه‌ای است که نتیجه و ارزیابی سیستم حیات انسانی را به عنوان خروجی یا ستانده مورد بررسی قرار می‌دهد. برنامه ریزی و راهبرد‌نویسی برای سامان بخشیدن بین اندیشه و عمل، در مدل تفکر راهبردی استفاده می‌شود که دارای دو رویکرد واگرا و همگرا است. در تفکر راهبردی در ابتدا با استعانت از رویکرد واگرا هر آنچه در حوزه علم وجود دارد، در موضع خاص خودش، جمع‌آوری می‌شود؛ سپس با تمرکز و جمع‌بندی و همگرا کردن یافته‌ها، مدل مدنظر استخراج می‌شود.
اگر به این نمودار که در ذیل ارائه می‌شود دقت گردد، شاید بتوان گفت که مدل دانش راهبردی، به نوعی بسط یافته هر دو گزینه "نظر عمل" و "حکمت نظری و حکمت عملی" است.در شکل زیر این سه دیدگاه یا سه مدل کنار هم قرار گرفته‌اند.
از راست به چپ، ابتدا نظریه تعامل و تئوری کاربرد است. دیدگاه دوم رابطه طولی بین حکمت نظری و حکمت عملی و مدل و الگوی سوم برگرفته از دانش راهبردی است.
مدل منتخب کار گروه کاربردی سازی مدل اطلاعات سامانمند فکرو عمل است. در واقع بعد از بررسی سه مدلی که ارائه شد، یعنی مدل تئوری عمل، مدل حکمت نظری – حکمت عملی و مدل دانش راهبردی، در حالت اجماعی به این حوزه می‌رسیم که ساختار معرفی شده در مدیریت راهبردی با اندکی تغییر و تکمیل و با ترکیب دو مدل قبلی نمونه توسعه یافته را ارائه می‌‌دهد که سیر معقول اندیشه‌های بنیادین حرکت، تا عمل انسان را می‌توان از این مدل استخراج کرد.
از راست به چپ:
1.نظریه تعامل نظر
2. رابطه طولی حکمت نظری
3. مدل برگرفته از دانش راهبردی
در واقع می‌‌توان گفت هر فعل آگاهانه انسان، فرد، جامعه یا سازمان دارای سلسله مراتبی به شرح ذیل است:
مدل ارتباط سامانمند فعل و فکر در انسان با ترکیب سه مدل به این صورت است که در تئوری یا علم، معیار سنجش بایستی حق باشد و تبدیل تئوری به کاربرد، توأمان حق و عدل سنجش می‌شوند. در مورد تئوری نیز معیارهای سنجش ما عدل است. یعنی علمی که حق محور باشد و عملی که عدل محور باشد، می‌تواند ما را به کاربرد یا عمل الهی برساند. کاربرد یا عملی که عدل و حق محور آن باشند، به عبارتی شاخصه یا شاکله سنجش آن حق و عدل است. اگر بخواهیم در حکمت نظری و حکمت عملی شبیه سازی کنیم، در واقع لایه تئوری که معیار سنجش حق است، همان نظام معرفت شناسی است. سپس نظام هستی شناسی، هدایت‌ها و اصول است که ما این دو سطح را در حکمت نظری قرار دادیم و در حکمت عملی، مبتنی بر راهبرد و متناسب با زمان و مکان اقدامات عملی رخ می‌دهند.
اگر مدل نهایی کار گروه را تحت عنوان مدل ارتباط سامانمند فعل و فکر در انسان بخواهیم ارائه دهیم، می‌گوییم با هستی شناسی، معرفت شناسی، ارزش محوی، اهداف و مأموریت‌ها استنباط می‌شوند؛ این همان حکمت نظری است.
راهبردها، استراتژی و روش، راهکارها، تاکتیک‌ها و ابزار، به عنوان حکمت عملی وارد حوزه اجرا و عمل می‌شوند و در نتیجه با ارزیابی مستمر روش‌ها و راهکارها و تاکتیک‌های ارائه شده، می‌توانیم با بازخورد مثبت و منفی معتبر، اهداف و مأموریت های خودمان را اصلاح کنیم.
ممکن است سؤال شود که فرآیند فعل از نظر تا عمل چگونه است؟ ما فرآیند سامان‌مند فعل و فکر را قبول کردیم، حال این سؤال پیش می‌آید فرآیند فعل از نظر تا عمل چگونه است؟ این فرایند در شکل زیر نشان داده است؛ از منظر الهی و براساس آموزه‌های دینی ما معتقدیم که انسان دارای دو حجت یا پیامبر درونی و برونی است. اگر پیامبر برون را وحی و از طریق معصوم در نظر بگیریم که عقل و دانش و تجربه جامعه نخبگان و عقل و دانش و تجربه فرد یعنی دانش و تجربه هر شخص، مبتنی بر وحی، عقل درونی انسان همان پیامبر درونی انسان است، به شرط این که این عقل چنانچه از طریق تجربه و وقایع شکل گرفته در جامعه و یا منتج از تجربه فردی، البته در بستر وحی، قرار داشته باشد و با حوزه ایمانی مرتبط باشد، ما را به حوزه عمل صالح منتقل می‌کند. اگر عمل مطابق عقل باشد یا عمل مبتنی بر عقل و مبتنی بر وحی باشد، حتماً انسان را در مسیر الهی قرار داده و او را به سیر الهی هدایت می‌نماید.
اگر بخواهیم برنامه بنیادین تحول انسانی را با مبانی آموزه‌های اندیشه اسلامی منطبق نموده و از آن یک مدل برای آموزش مدیریت اسلامی استخراج نماییم، می‌توان این گونه گفت که اگر اسلام را از سه حوزه اصول عقاید، فلسفه و عرفان، اخلاق آداب و راهبرد و روش بدانیم، این‌ها سه حوزه دانش و بینش، ارزش هدف و راهبرد و روش را ایجاد می‌کنند که ما از آن به "برنامه آموزش مدیریت منطبق با اسلام" نام برده‌ایم. آموزش مدیریت اسلامی چیزی جز ارتقا دانش و بینش، تغییر ارزش‌ها، تبیین جدید احوال، تبیین راهبرد و روش‌های پیاده‌سازی راهبرد نخواهد بود.
اگر بخواهیم به چنین مدلی دست پیدا کنیم، با فهم معمولی نمی‌شود به این مدل رسید؛ لذا ما در کمیسیون کاربردی‌سازی رویکرد نوینی را مطرح کرده‌ایم که از آن به فهم شبکه‌ای یا معرفت شبکه‌ای تعبیر می‌شود. در عالم پیچیده حاضر تنها این نوع از معرفت جامعیت و مانعیت لازم را خواهد داشت.
موضوعی که به عنوان یک نوآوری در کار گروه کاربردی‌سازی مطرح است، فهم شبکه‌ای است. ما اعتقاد داریم که برای درک وضع موجود در حوزه مدیریت در ابتدا بایستی درک مبنی، اولیه، درک کاربردی و درک تحلیلی حاصل شود. هر یک از این مراحل دارای سطوحی است. برای درک متن نیازمند به ارتباط با پدیده‌ها هستیم؛ با تمرکز بر ارتباط با پدیده، توجه اولیه برای ما حاصل می‌شود. اصول دانش ذهنی (حضور صورت شکل نزد عقل) واقع می‌گردد؛ در این حال ارتقای سطح دانش رخ می‌دهد و بقای دانش برای فرد ایجاد می‌شود و نهایتاً توجه عمیق برای ما حاصل می‌شود؛ یعنی برای درک متن، آخرین مرحله، توجه عمیق است. بعد از این وارد لایه دوم یا سطح دوم از درک یا فهم شبکه‌ای می‌شویم که اسم آن را درک اولیه گذاشته‌ایم. برای این که ما بتوانیم به درک اولیه برسیم، حداقل می‌بایستی که پنج مرحله را طی کنیم. در ابتدا میان دانسته‌های خودمان که ناشی از توجه عمیق در سطح اول است، باید ارتباطی برقرار کنیم؛ سپس بین یافته‌های قبلی خود ارتباط برقرار می‌کنیم. از تعامل ارتباط یافته‌های قبلی و دانسته‌های فعلی سطح نیاز معین می‌شود. اسم این مرحله را انطباق تصوری گذاشته‌ایم؛ سپس حلقه یا سطح تطبیق برای فرد ایجاد می‌شود و در واقع در این مرحله است که ما وارد سطح سوم می‌شویم؛ اسم سطح سوم، درک کاربردی است.
برای اینکه درک کاربردی برای ما حاصل شود، بعد از این که حلقه تطبیق در ذهن شکل گرفت، حس نیاز در ما ایجاد می‌شود. اصولاً عامل حرکت در این حوزه فهم شبکه‌ای، حس نیاز است.
بعد از مرحله حس نیاز، تشکیل و طرح سؤال، تعیین سطح نیاز و استفاده از تفکر معکوس یا برهان خلف برای اتمام مرحله‌ای است که اسم آن را "مهندسی نیاز" گذاشته‌ایم. در واقع درک کاربردی زمانی حاصل می‌شود که ما نیاز را حس کنیم، تشخیص دهیم، طرح سؤال کنیم، سطح نیاز را معین کنیم و با استفاده از تفکر برهان خلف یا تفکر معکوس بتوانیم مسئله را طرح کنیم. اگر درک مبنی، درک اولیه و درک کاربردی را بخواهیم با سطوح فهم مطابق کنیم، درک متن متناسب با ادراکات اولیه است.
سطح چهارم سطحی است که به آن درک تحلیلی می‌گوییم. درک تحلیلی خود از پنج گام تشکیل شده است: گام اول تجزیه و شناخت عناصر محیطی، گام دوم شناخت موضوع، گام سوم شناخت نیاز، گام چهارم ترکیب شبکه و گام پنجم برقراری ارتباط بین عناصر نام گذاری شده است که در نهایت آن را شبکه تحلیلی، درک تحلیلی یا فهم تحلیلی نامیده‌اند.
به اعتقاد صاحب نظران حوزه کاربردی‌سازی، برای درک وضع موجود یا شناخت وضع موجود شما باید درک مبنی، درک اولیه، درک کاربردی و درک تحلیلی حاصل شود. از طریق ادراکات اولیه، فهم اولیه، فهم کاربردی، فهم تحلیلی حاصل می‌شود؛ در غیر این صورت درک از وضع موجود ایجاد نمی‌شود. حال اگر بخواهیم از درک وضع موجود ما وضع مطلوب را تصویر کنیم، باید شناخت وضع مطلوب را پیدا کنیم. برای شناخت وضع مطلوب، نقطه عزیمت ما شناخت وضع موجود است. از طریق دو گام تعیین نیازهای فردی و درک واقعی، نیاز وضع مطلوب خود را می‌توانیم شکل دهیم؛ اینجاست که فهم شبکه‌ای برای ما حاصل می‌شود.
فهم شبکه‌ای از تعامل درک ارتباطات و تعریف ارتباطات حاصل می‌شود. یعنی هر یک از مراحل درک متن ادراک اولیه، درک اولیه و فهم اولیه، درک کاربردی و فهم کاربردی، درک تحلیلی و فهم تحلیلی، به درک و فهم وضع موجود می‌رسیم و اگر این مسیر را پیدا کنیم، به درک وضع مطلوب و شناخت وضع مطلوب می‌رسیم.
ما برای معرفت شبکه‌ای که حاصل فهم شبکه‌ای است، هفت سطح را مطرح کرده‌ایم. گفتیم تصور اولیه در سطح حافظه صورت می‌گیرد؛ فهم اولیه در سطح ادراکی، فهم کاربردی در سطح کاربردی و فهم تحلیلی، سطح تجزیه ترکیب نامیده شده است.

1-8. روش مرزشکنی و دستیابی به فهم شهودی

فهم استدلالی سطح نقد و ارزیابی، فهم شهودی سطح تولید مهم است؛ چون وقتی از شهود نام می‌بریم، عده‌ای دچار این بحث می‌شوند که شهود، خاصِ افراد ویژه است. در صورتی که معتقدیم اگر بتوانیم از تصور اولیه به فهم اولیه و از فهم اولیه به فهم کاربردی و از فهم کاربردی به فهم تحلیلی و استدلالی برسیم، مجموعه این چند فهم ما را به فهم شهودی می‌رساند. فهم شهودی فهمی است که منشق از فهم‌های استدلالی، تحلیلی، کاربردی، فهم اولیه و تصور اولیه است. فهم شهودی ما را به معرفت شبکه‌ای می‌رساند. اگر بخواهیم سطوح را مشخص کنیم، در واقع هفت سطح حافظه، ادراک، تعامل، تجزیه ترکیب، نقد و ارزیابی و تولید فهم ما را نهایتاً به سطح شناخت شبکه‌ای می‌رساند. شاید بتوان نظر مقام معظم رهبری را در حوزه مرزشکنی با استفاده از رویکرد معرفت شبکه‌ای بهتر درک کرد.

ردیف
(سطح)

سطح فهم

نمادهای تشخیص و اندازه‌گیری (شاخص‌ها)

1

ادراکات اولیه
(درک متن)

ارتباط با موجودات – توجه اولیه – حصول دانش – ارتقای سطح دانش – بقای دانش – توجه عمیق

2

فهم اولیه
(درک اولیه)

ارتباط میان دانسته‌ها – ارتباط میان یافته‌های قبلی – تعیین سطح نیاز – انطباق تصوری

3

فهم کاربردی
(درک کاربردی)

حس نیاز – تشخیص نیاز – تشکیل و طرح سؤال – تعیین سطح نیاز – استفاده از تفکر معکوس برهان خلف

4

فهم تحلیلی
(درک تحلیلی)

تجزیه و شناخت عناصر شبکه – شناخت موضوع – حلقه تصدیق – شناخت نیاز – ترکیب و طراحی شبکه – برقراری ارتباط بین عناصر انتخاب شده

5

شناخت وضع موجود
(درک وضع موجود)

تشخیص نیاز – شناخت بسیط یا مرکب – ضریب اهمیت – تبعات عدم رفع نیاز

6

شناخت وضع موجود
(درک وضع مطلوب)

شناخت وضع موجود – تعیین نیازهای سلبی – درک واقعی بودن نیاز – شناخت وضع مطلوب

7

تعریف ارتباطات
(درک ارتباطات)

تعریف ارتباطات

در واقع با طی مسیر میان بر (از طریق حرکت بر یال‌ها و یا سطوح عرضی) از طریقی به صورت عملیاتی می‌توان مرزشکنی یا طی مسیرهای میان بر کرد. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) معتقد هستند که در تولید علم که نیاز نظام جمهوری اسلامی است، بایستی دانشمندان ما وارد مرزشکنی شوند. حالا سؤال ما این است که چگونه می‌توان وارد مرزشکنی شد؟ ما معتقدیم که اگر در هر یک از یال‌های معرفت شبکه چنان که در تصویر زیر مشاهده می‌شود، حرکت کنیم، به نحوی برای ما مسیر میان بر شکل می‌گیرد. اگر ذهن فعالی باشد که موفق شود پس از ارتباط با موضوع، بلافاصله با آن رابطه برقرار کند، بعد بتواند آن را بیان کند، آن گاه بتواند آن را وارد مرحله ترسیم کند، سپس آن ترسیم را تعمیم دهد، برای تعمیم قابلیت استفاده و کاربرد ایجاد کند، آن قابلیت کاربردی را بتواند با عملیات مقایسه محقق کند، بتواند وارد استدلال و حدس شود و به قضاوت و استنباط برسد، به نظر ما می‌تواند ابداع و نوآوری را انجام دهد. به عبارت دیگر، سطح اول یا سطح حافظه یا تصور اولیه منشق از یادآوری، تشخیص، تمییز، نمایش تعیین و تعریف است. سطح دوم بیان، ترجمه، انتقاد، نتیجه گیری و ترسیم و تعریف است و رابطه برقرار کردن است. و سطح سوم سطح کاربردی سازی است؛ سطح کاربردی سازی وقتی حاصل می‌شود که بتوانید نحوه استفاده کردن، انتقال مفاهیم، تأمین مفاهیم و کشف مفاهیم را داشته باشید. سطح تجزیه و ترکیب یا سطح فهم تحلیلی، سطحی است که به ما توان مقایسه، حذف و اضافه و در نهایت مقایسه مجدد را می‌دهد. این لایه، لایه فهم تحلیلی است؛ بعد از این، در لایه سطح نقد و ارزیابی یا فهم استدلالی وقتی است که شما بتوانید تفهیم، نقد، قضاوت و ارزیابی را داشته باشید، بعد لایه بالاتر شکل می‌گیرد.
از استدلال و قضاوت حذف و استنباط تولید می‌شود که نظریه در حد فاصل حلقه حذف و استنباط تولید می‌شود و اینجاست که نوآوری و خلاقیت به صورت عملیاتی شکل می‌گیرد. جدولی را به عنوان جدول مراحل فهم شبکه‌ای در ذیل نشان داده‌ایم که در آن هفت مرحله تحت عنوان هفت سطح وجود دارد که برای هر یک شاخص‌ها یا نمادهایی برای اندازه‌گیری در نظر گرفته‌ایم و در تصویر بعدی فهم شبکه‌ای یا معرفت شبکه‌ای را در مقابل هم قرار داده‌ایم تا بتوانیم به عنوان مبانی اساسی جهت تکمیل مدیریت راهبردی از آن استفاده کنیم.
با این مقدماتی که ذکر شد، اگر بخواهیم در حوزه مدیریت اسلامی وارد شویم، ابتدا باید نظامات سه گانه فرهنگی، قانونی و فکری را – که ما نظام فرهنگی و اخلاص را کنار هم قرار دادیم – به سه لایه راهکارساز، راهبردساز و نگرش ساز ادغام کنیم و از ترکیب این سه نظام و این سه لایه در سه حوزه قانون، فکر و فرهنگ، لایه‌های دین را تعریف کنیم؛ یعنی لایه‌های دین، لایه‌های فرهنگی و ارزشی، لایه‌های فکری و بینشی و لایه‌های قانونی و کنشی را برای ما ایجاد می‌کند.
به عبارت دیگر در نهایت کمیسیون کاربردی‌سازی به این نتیجه رسیده است که اگر ما بخواهیم حرکت علمی در راستای کاربردی‌سازی داشته باشیم، باید به منشور علمی مقام معظم رهبری که از بیست و هفت گام تشکیل شده است، توجه کنیم. این گام‌ها عبارتند از: حرکت عقلایی و منضبط، کسب علم از اقصی نقاط جهان با پرهیز از تقلید فکر، نگاه بلند مدت و راهبردی، برنامه ریزی در تولید علم و پرهیز از شتاب زدگی و یأس، عزم و بیداری و آگاهی، نفی افراط و تفریط، نشاط اتحادی و تولید فکر علمی ودینی به عنوان هفت گام اول می‌باشد.

1-9. منشور حرکت علمی از منظر مقام معظم رهبری

معظم‌له بیست و هفت گام را برای دستیابی به علوم انسانی اسلامی ارائه می‌‌دهند که کمیسیون از آن به منشور حرکت علمی تعبیر نموده است. این گام‌های در ذیل ارائه می‌گردند:
1.عقلایی و منضبط
2. کسب علم از اقصی نقاط جهان با پرهیز از تقلید صرف
3. بلندمدت و راهبردی
4. برنامه ریزی در تولید علم، پرهیز از شتاب زدگی و یأس
5. عزم و بیداری و آگاهی
6. نفی افراط و تفریط
7. نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی
8. شجاعت نظریه پردازی در ضمن وفاداری به اصول و اخلاق و منطق
9. پاسخ به شبهات، توأم با شبهه شناسی
10. ترویج آزاداندیشی
11. پرهیز از جدال و مراء
12. پرهیز از هتاکی و مسئولیت گریزی
13. توجه توأمان به آزادی، اخلاق و منطق
14. ترویج ادب استفاده از آزادی
15. فرهنگ سازی و نهادینه کردن آزادی بیان
16. ترویج حرمت، تعادل عقلانیت و انصاف
17. نهادینه شدن تولید فرهنگی (زاد و ولد فرهنگی)
18. پرهیز از سیاست زدگی و سیاست بازی
19. جریان سازی و تأثیرگذاری عالمان
20. حمایت حکومت و هدایت علما در آزادی بیان و گفتگوی آزادی
21. قانونمندی نظریه پردازی در چهارچوب اسلام
22. تبدیل تولید نظریه و فکر به یک ارزش عمومی
23. تکریم عالمان
24. رقابت ایده‌ها در چهارچوب منطق و اخلاق
25. توجه به ضریب بالای تولیدات علمی
26. نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه
27. نقد متون ترجمه‌ای
شجاعت در نظریه پردازی در ضمن وفاداری به اصول و اخلاق و منطق، پاسخ به شبهات توأم با شبهه‌شاسی، ترویج آزاداندیشی، پرهیز از جدال، پرهیز از هتاکی و مسئولیت گریزی، توجه توأمان به آزادی، اخلاق و منطق، ترویج ادب و استفاده از آزادی، هفت گام دوم است که مجموعاً برای ما چهارده گام را ایجاد می‌کند. فرهنگ سازی و نهادینه کردن آزادی بیان، ترویج هویت، تعادل عقلانیت و انصاف، و نهادینه شدن تولید فرهنگی که معظم‌له به زاد و ولد فرهنگ عوام تعبیر می‌کند، هفده گام اول در منشور حرکت علمی براساس رهنمودهای مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) است.
وجود مقدس امام مسلمین می‌فرمایند که اگر بخواهیم حرکت عملی خود را ادامه دهیم، گام‌های هفده تا بیست و هفت ما شامل: پرهیز از سیاست زدگی و سیاست بازی، جریان سازی و تأثیرگذاری عالمان در حوزه، حمایت حکومت و هدایت علما در آزادی بیان و گفت و گوی آزاد، قانونمندی نظریه پردازی در چهارچوب اسلام، تبدیل تولید نظریه و فکر به یک ارزش عمومی، تکریم عالِمان، تبعیت از چهارچوب منطق و اخلاق، توجه به ضریب بالای تولیدات علمی و نسبت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه و در نهایت نقد متون ترجمه‌ای، است که تحت عنوان منشور حرکت علمی، رعایت آن برای همه پژوهشگرانی که به دنبال تحول در علوم انسانی هستند، لازم می‌باشد.

1-10. نتیجه گیری

ما امیدواریم که با این حرکت بتوانیم در حوزه تولید نظریه و کاربردی سازی راه را ادامه دهیم. در یک جمع‌بندی، کار گروه کاربردی‌سازی معتقد است که اسلام با نگاه حداکثری، تمامی جوانب و زوایای آشکار و پنهان مورد نیاز انسان را برای تعالی دارد. منتها این‌ها باید در یک رویکرد اکتشافی از متون، بازآرایی و بازخوانی شود که با مدنظر قرار دادن آن بیست و هفت گامی که تحت عنوان منشور حرکت علمی است، و با استفاده از رویکرد دانش راهبردی، به شرط توجه به این نکته که تا الگوسازی در یک مهندسی همزمان از لحظه شروع نظریه پردازی باید این موضوع همواره مدنظر نظریه پردازان قرار داشته باشد، می‌توانیم از علوم انسانی اسلامی یک سلسله راهکارها و راهبردهای عملیاتی برای رسیدن به عزت و اقتدار در چهار عرصه فکر، عمل، زندگی و معنویت در نظام جمهوری اسلامی ان شاءالله فراهم آوریم و این نظام را به عنوان یک حکومتی که در سه شاخه بینشی، منشی و کنشی تشکیل یافته است معرفی کنیم؛ به گونه‌ای که در حوزه بینشی از اسلام ناب محمدی و حکومت اسلامی با عنوان نظام توحیدی نسخه‌برداری نموده و در حوزه منشی، اخلاق اسلامی را به عنوان این که اخلاق ظرف دین است، منشأ و ظرف همه رفتارهای جامعه دانسته است و در واقع به طور هم‌زمان به حسن فعلی و حسن فاعلی توجه دارد. (کار خوب را از آدم خوب متوقّع است و آدم خوب است که کار خوب را انجام می‌دهد.) و معتقد است که در حوزه کنشی مردم سالاری دینی به عنوان سه عنصر اساسی در رویکرد سه شاخه‌ای مدنظر است.
در یک جمع بندی در رویکرد بینشی به نظام توحیدی، در رویکرد منشی به اخلاق اسلامی (خیط اخوت و خیط ولایت) و در رویکرد کنشی به مردم سالاری دینی اعتقاد داریم و معتقدیم که مدیریت در جامعه اسلامی از این سه حوزه استخراج خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ریاست دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
2. Implimantation
3. Data
4. Information
5. Knowledge
6. Wisdom
7. Practise

کتابنامه :
1. قرآن کریم
2. شیخ صدوق، (بی‌تا)، توحید، تصحیح و تعلیق، سید هاشم حسینی طهرانی، قم، منشورات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
3. علامه مجلسی، (بی‌تا)، بحارالانوار، ترجمه: علی اکبر ارومی و حسن بن محمد ولی ارومی
4. جمعی از نویسندگان، (1384)، پایان نامه نویسی، مشکلات، راهکارها و تجارب، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)
5. حبیبی، رضا، (1386)، درآمدی بر فلسفه علم، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)
6. دوران، دانیل، (1376)، نظریه سیستم‌ها، ترجمه: محمد یمنی دوزی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
7. رحیم‌پور، حسن (1387)، عقلانیت، نشر طرح فردا
8. سرمد، زهره، بازرگان، عباس و حجازی، (1378)، روش‌های تحقیق در علوم رفتاری، تهران، نشر آگاه
9. گروت، لیندا و وانگ، دیوید، (1384)، روش تحقیق در معماری، ترجمه: علی‌رضا عینی‌فر، تهران، دانشگاه تهران
10. مظفری و همکاران، (1389)، مدل سازی روشی مفید برای پژوهش‌های میان رشته‌ای، بی‌جا، نشریه علمی – پژوهشی انجمن علمی معماری و شهرسازی ایران، شماره یک
11. مارشال، کاترین و راسمن، گرچن، (1381)، روش تحقیق کیفی، ترجمه: علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی
12. هرم هستی، دکتر حائری یزدی، خردنامه همشهری، خرداد و تیر 1388 – شماره 30 و 31
13. مطهری، مرتضی، (بی‌تا)، مشخصات اسلام، تهران، ستاد بزرگداشت متفکر شهید استاد مطهری
14. مطهری، مرتضی، 1384، ده گفتار، چاپ 21، تهران، انتشارات صدرا.
15. http://www.Khamenei.ir (پایگاه نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای)
16. http://www.mortezamotahari.com/Motahari/Books/BookView (پایگاه اطلاع رسانی شهید مطهری)
17. Hart, Chris (1998), Doing a Literature Review, Thausand Oaks, Calif: Sage Pub. P 14.
18. Moll, Rachel, F. (2008), Complexity Science and Physics Teaching and Learning, University of British Columbia, Department of
19. Curriculum Studies, PowerPoint File: 070505-ComplexityScience AndPhysicsTe achingAndLearning.ppt
20. Wallace, W. (1971), The Logic of Science in Sociology, Chicago: Aldins.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره بین‌المللی علوم انسانی و اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول.